من دختری هستم از جنس خاک و کویر و آسمان آبی! من اینجام توی دل خاک و میون جمعی از مردم! عاشقش بودم خیلی زیاد و دوستش داشتم بی نهایت ولی شاید اونم عاشقم بود شاید دوستم داشت شاید نمی دانم!
آدمهای کنارم مثل جمعه می مانند معلوم نمی کنند زوج هستند یا فرد پر از ابهامند....
دنیا را بغل گرفتیم گفتند: امن است هیچ کاری با ما ندارد، خوابمان برد. بیدار شدیم، دیدیم..... آبستن تمام دردهایش شده ایم. (حسین پناهی)
عشق آدم را داغ می کند دوس داشتن آدم را پخته می کند هر داغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود! شریعتی
فقط گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق می پوشند
عاشق که شدی کوچ می کنند
درد دارد وقتی چیزی را کسر می کنی که با وجود جمع زده ای
دستانم را محكم تر بگير.... من هنوز هم نمي خواهم تو را به دست خاطرات بسپارم
zendegi sakhtar az oni hastesh ke fekresho mikonim
har vagt khastam zengi konam vali zendegi nakhast ke man bashamo zendegi konam
khob kojaye kar milange
vagti zendegit nakhad ke zendegi koni charei nadari joz tabah shodan ke man daram mishamo shodam
khoshi be maha nayomade va nemiad
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
خودم و خودش و
جدایی و
آدرس
barandeltangi.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.